نمایشگاه اینستالیشن (چیدمان) “بازمان”

نمایشگاه انفرادى اینستالیشن تا ۱۶ مهر ماه ۱۳۹۹ در گالری سایه برگزار می گردد.

نمایش اینستالیشن (چیدمان):
“بازمان”

اثری از:
علی حمیدی مقدم

درتوضیح نمایشگاه آمده است:
(به بیان علی حمیدی مقدم)

بازمان 
همه چیز در ما ناتمام می ماند (جورجو آگامبن)
هر ذره ای که در هوا و در هامون است
نیکو نگرش، که همچو ما مجنون است (مولانا)

ما آدمها از طریق ریشه هایمان، باهم، از درون زمین یکی می شویم. هستی یک رسانای هوشمند است. هنرمند، آن را در مسیر زوال به طبیعت و اصلش می رساند. او درهم شدن و فروپاشی حد میان امر انسانی و امر غیر انسانی را مشاهده می کند. جهانی که همواره در حال ((شدن)) است. شدن های غیرقابل اجتناب و بی پایان میان حیوان و انسان، انسان و ماشین، زن و مرد، زیبایی و هیولاواری. با جهانی که در آن روند هماهنگ تولد، زندگی و مرگِ پدیده ها رخ می دهد مواجهیم و در آن جهان، زوال، روال طبیعی و هماهنگ است. هنرمند به آن تجسد می بخشد و ثبت می کند. در این عرصه و در  پرسه زنی آدمها، آنگاهی که خود نمی دانند چه می کنند اثر بوجود می آید کافی است هنرمند آن را ردیابی کند. این مصداق با تغییر رویکرد هنرمند از خود نگر به خود یافته میسر می شود. هنرمندِ محیطی با خلق اثر هنر محیطی به عنوان یک هنر ردیاب، یک دوران را به حضور می طلبد. همانی که طی اعصار بر آن گذشته است را نمایان می سازد. حیات برهنه (bare life) در مقابلِ جهانی است سیاست زده که نمی تواند از شکلش جدا شود. ابزار هنرمند محیطی حضور و مشاهده اش است. در هنر محیطی ،اخلاقیات عامل اصلی در ثبت و قیاس است. جذابیت محصول در ثبت و قیاس است که برای زمان حاضر خودآگاهی ملموس (نه آرمانی و نه تجربی) ایجاد می کند. در این تفسیر انتقادی به جای توجه به من، توجه به منظور من اصالت می یابد و هنرمند محیطی یک کنش را ثبت می کند. در هنر محیطی ،کشف رابطه پنهان پدیده ها، شکافت و تخریب آن رابطه و در پی آن ایجاد و احیا رابطه ای نو صورت می گیرد. قدرت بالقوه ناپایداری اثر و پروسه ی حیاتی تغییر، محصول هوشیاری بوم شناسی هنرمند محیطی است.

اثر پیش رو  محصول پرسه زنی های من است. محصول مشاهده گری ام، به قصد یافتن زندگی های تمام شده تا در ذهن مشاهده کننده و یا مخاطب به زندگی شان ادامه  دهند. در پرسه زنی هایم در جنگلهای هیرکانی با توده هایی جذاب مواجه می شدم که شمایلشان میان گل فشرده و سنگ بودند. به طرزی شهودی آنها را می پذیرفتم انگاری این اشیا که بعضا غول پیکر بودند جاذب من می شدند. پس از لمس آنها و طی پروسه زمانی طولانی و سختگیرانه، اضافات را از آنها خالی می کردم تا بخش چوبی آنها آشکار شود و بالطبع وزنشان هم سبکتر می شد وقابلیت جابجایی با افراد و ماشین  را پیدا می کرد تا به کارگاه منتقل شوند. تازه، کار روی آنها با دقت و حساسیت آغاز می شد. طی پروسه ای پیچیده، طاقت فرسا اما جذاب، آنها به همین شمایل که اکنون هستند در آمدند. در این روند هر آنچه ضعیف بود کنده می شد. انگار آنچه می ماند قدرتمندترین بخش طبیعت و جنگلهای هیرکانی است که می خواهد زنده بماند. آنچه  قویتر است می ماند. ریشه، ریشه است. هرچه تعلقات آن هم نابود شود بازهم ریشه است. آنها ریشه های درختان جنگلهای هیرکانی هستند. اثری که ذاتا مدیاست. ریشه ها، ریز تراشه های کار گذاشته در خاک هستند. کلیتی یکپارچه همچون ماده ای خام که وجودیست تغییرناپذیر، قطعی و با ثبات. جزئی از یک ماهیت کل. یک ریزتراشه ای که حاوی اطلاعات گذر زمان و زمین و زیست است و تجربه ی تاریخ ِ وضعیت ها را با خود دارد. ریشه های من نهایتِ زیستن هستند. نمونه ای از زندگی های تمام شده اند. نمی دانم که چه کسی و یا چه پدیده ای آنها را از خاک بیرون کشیده است. آیا انسان بوده است در جنگ با طبیعت و یا طبیعت در جنگ خود با خود یا طبیعت در پی احیا خودش. اما می دانم که در مسیر زوال بعنوان روال طبیعی و در عمر بیش از ۵۰۰ سال، ۲۰۰ سال یا……….. آنها در گذر از دوران و حوادث به من رسیده اند. اثر آدمها را بر روی آنها می بینیم. در زمانهایی سوخته شده اند یا در انتظار نوبت بعدی سوزانده شدن (به دلیل سخت بودن آنها که زود خاکستر نمی شوند طرفدارهای زیادی برای تبدیل کردنشان به ذغال دارند) نجاتشان دادم و زندگی دوباره بخشیدم. ریشه ها (از طرفی بصورت استعاری هم ) همان نقاط اتکا و اتصال در جهان من هستند. ریشه ها مرز هستند. مرز مورف شدن زمین و درخت. زمین به آنها شکل و فرم و ساختار می دهد. ریشه، هم زمین است، هم درخت، هم بخشی از تاریخ و جغرافیای زیست بر زمین. ریشه ها تجربه های زیسته هستند. ریشه ها پاسخ را می دانند: از زمین چه خبر؟ بر زمین چه گذشته است؟

معرفی و توضیح اینستالیشن:
در اصل تعداد ۹ ریشه در گالری به نمایش در می آیند. ۵ عدد ریشه در داخل جعبه هایِ یکطرف باز و سطوح داخلی آیینه ای بصورت معلق در فضای گالری غوطه ور هستند. تصویر بینهایت ریشه ها درون آیینه های موازی با  تصویر مخاطب آن ریشه ها درون آیینه ها یکپارچه می شوند و فضایی مجازی ایجاد می کنند. ۴عدد ریشه دیگر که عظیم و غول پیکر هستند خودشان (بدون جعبه) در فضا معلق می باشند. اما چهار سطح خارجی جعبه ها (که پنج سطح درونشان آیینه ای است) با تصاویر عکسهای رادیولوژی از آدمها چاپ شده روی پارچه پوشیده شده اند. در واقع تصاویر رادیولوژی همان بخش از ما را نشان می دهند که مانند ریشه ها در درون خاک باقی می ماند. سطح پنجم بیرونیِ جعبه ها (سطح پشتی) تصاویر آدمهای معمولی هستند که در زندگی روزمره همه ما آنها را می بینیم و بی تفاوت از کنارشان عبور می کنیم اما هر کدام داستانی دارند. زندگی هایی که همانند ریشه ها تمام شده اند. آدم هایی که همانند ریشه ها هستند. شاخ و برگ و تنه نیستند. حیات برهنه ای (bare life) دارند. تصاویر ریشه ها در آینه های موازی به نوعی باز زنده سازی انبوه فضای جنگل با انبوه درختان است. تجربه حضور در گالری، تجربه پرسه زنی در تراز ریشه ها است. جنگلی اصیل و ریشه دار. اصلا مصداق پرسه زنی متداول در سطح جنگل و تعامل با تنه درختان نیست. در این نمایش تنه ها به عنوان تعلقات، اعتباری ندارند. زندگی میان ریشه هاست که معنا دارد. در واقع اثر همان اتمسفر کل گالری است با حضور جعبه ها و ریشه های معلق و نورها و تصاویر منعکس شده با مواجهه ی مخاطب می باشد.
پرتاب نور به ریشه ها از زوایای مختلف سایه های هیولاواری ایجاد می کند، تعلیقی میان امر زیبایی و امر هیولاواری به وجود می آورد که باتصاویر مختلف در آینه ها و تغییر نور (برروی ریشه ها) اتمسفر ویژه ای همانند یک جنگل مسحور کننده تداعی می شود. آیا باز هم چرخه ی زوال شکل می گیرد؟ کِی؟ اما تا کِی چرخه ادامه دارد؟

*توجه:
با توجه به شرایط حال حاضر  جامعه در مواجهه با  کووید ۱۹  تغییراتی در اجرای ایده هایم بوجود آمد. بطور مثال ابتدا می خواستم جعبه هایی بزرگ و مستقلی در داخل گالری  قرار بدهم با وجوه داخلی آیینه ای که ریشه ها داخل آنها قرار بگیرند و هر فرد وارد آن جعبه ها می شد و تنهایی با ریشه ها و آیینه های موازی، یکپارچگی را تجربه می کرد. و در روز آخر نمایشگاه پرفورمنس شکستن آیینه ها (بصورت  محافظت شده) اجرا می شد. اما تمام آن موارد به صورت دیگری متحول شد و آلترناتیو دیگری را با همان کیفیت ارائه می دهم.

تفسیر اینستالیشن:
ساعتی میزانِ آنی، ساعتی موزونِ این
بعد از این میزانِ خودشو، تا شوی موزونِ خویش (مولانا)
برای مخاطب یک فضای مجازی به وجود می آید. مخاطب همواره در فضایی کشسان میان اثر و خودش در کنش و واکنش است. فضایی کشسان میان تولد، زندگی و مرگ. مخاطب فضای کشسان را در عینیت درک می کند و می بیند. ساختار توپولوژیک ریشه ها، مخاطب را از بیرون بودن و در عین حال تعلق داشتن، تا جایی پیش می برد که تجربه آن را زندگی کند. تکرار بینهایت ریشه ها در آینه های موازی، جنگلی مجازی (بواسطه موازی بودن آینه ها ) بوجود می آورد که بینهایت گسترده شده اند. ریشه ها آبستن انتظار تولدی دیگر هستند. انتظار تولدی که در ذهن مخاطب زاییده می شوند. یک سرزمین نو از بازمانده های سرزمین قبلی که تخریب شده است. رابطه ی نو، پیوندی نو برقرار می کند. در نهایت چرخه تخریب و احیا که ذات هستی است به روشی و شمایلی دیگر می تواند باز هم ایجاد  شود. مرز میان مشاهده کننده و مشاهده شده از بین می رود. مشاهده کننده بر مشاهده شده تاثیر میگذارد. محصول نه هنرمند است نه اثر و نه مخاطب. همان تصویر زیست امروزین ما که از خلال واژه هایبرید قابل درک و تفسیر است. هایبریدی است از تناقض هایی که محصول یک وضعیت استثنایی هستند. چرخه ی تخریب و احیا به عنوان قدیمی ترین و ساختاری ترین رویکرد هستی به پدیده ها همچنان معتبر است. اما تخریب و احیا دیگر این وضعیت چطور و چه زمانی صورت می گیرد؟ که رویکرد انتقادی به این مبحث، مبنای نمایشگاه بعدی ام خواهد بود.

 

* بازدید برای عموم آزاد و رایگان میباشد.

روزهای بازدید: ۴ تا ۲۲ مهر ماه ۱۳۹۹، ساعت ۱۱ الی ۲۰
مکان: تهـران، گالری سایه: خیابان کریمخان، خیابان سنایی، کوچه سیزدهم، پلاک ۲۱

دریافت پوستر
منبع خبر: www.MemarNews.com
مطالب معمارنیوز را در کانال تلگرام معمارنیوز دنبال نمایید.

Follow Memarnews
FacebooktwitterlinkedinyoutubevimeoinstagramflickrfoursquareFacebooktwitterlinkedinyoutubevimeoinstagramflickrfoursquare

share Memarnews content
FacebooktwitterlinkedinmailFacebooktwitterlinkedinmail


مطالب پیشنهادی :



نظر دهید

لطفا پاسخ صحیح را در کادر وارد نمایید. *

تمام حقوق این سایت برای © 2024 معمار نیوز محفوظ است.هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون کسب اجازه کتبی پیگرد قانونی دارد.
flickrtumblrtwittergoogle_pluslinkedininstagramfacebook