نظریه ی «ویلا- مزرعه» در ایران؛ با نگاهی به مفهوم ویلا، تخریب سرزمین و روش های منع هدررفت منابع

نظریه ی «ویلا- مزرعه» در ایران؛ با نگاهی به مفهوم ویلا، تخریب سرزمین و روش های منع هدررفت منابع

امیرعباس ابوطالبی – معمار، ژورنالیست و پژوهشگر – اختصاصی، معمارنیوز
ویلا، واژه ای وارداتی از زبان لاتین است که امروزه در فرهنگ واژگان معماری بسیاری از کشورها از جمله ایران جا افتاده است. هرچند ویلا دارای جایگاه مرکزی در تاریخ معماری غرب است، اما این ایدئولوژی در تمدن‌ های همسایه هم چون ایران، یونان و مصر دارای ریشه‌ های طولانی تری است. از زمان های قدیم، ویلا نوعی ساختمان بوده که بیش از انواع دیگر با تولید ادبی ارتباط برقرار کرده است؛ این ادبیات همواره به ایدئولوژی تقویت «اوتیوم» و یا پایداری سلامت زندگی، وفادار بوده است. سنت‌ های قدیمی ادیبانه، زندگی ویلایی را در قالب طراحی، شعر، موسیقی، افسانه، قطعات، نامه ها، گفت و گو های ویلایی، عاشقانه‌ ها، رساله‌ ها، و تمرینات جسمی و نظری جشن می گرفته‌ اند.
ازآنجایی که ادبیات، انبار اصلی و اولیه ی اسطوره‌ های ایدئولوژیک است، ایدئولوژی ویلا در هر دوره‌ ای فرهنگ ویلایی زمان خود را منعکس کرده و در شعر و نثر به نمایش درآورده است؛ درواقع، آثار ادبی فقط روایتگر گذشته ی ویلاها نبوده اند، بلکه مفاهیم ویلایی را در زمانه‌ ی پس از آن نیز ارتقا داده‌ اند. هر تجسم ویلایی با احیای ادبیات ویلایی همراه است، هم چنین در کنار ادبیات، هنرهای تجسمی، نقاشی و مینیاتور این ایدئولوژی را تقویت می‌ کنند؛ بنابر نظریات «جیمز آکرمن» مورخ معماری، گونه شناسی ویلا به نوع خاصی از معماری، فرهنگ و یا ملاحظات تاریخی محدود نمی‌ شود، بلکه یک پدیده ی اجتماعی و ایدئولوژیک است که تنها در گذر تاریخ قابل ‌تشخیص است. این گونه شناسی همواره برای توصیف هرنوع خانه‌ ای استفاده می شود که دارای یک حیاط جداگانه باشد و به هیچ‌ یک از سبک‌ ها یا اندازه‌ های معماری خاصی شباهت ندارد. این محوطه، گه گاه به‌ صورت طبیعت وحشی و غیر هندسیِ طراحی نشده به بنا الحاق می‌ گردد.
برنامه ی اصلی ویلا بیش از دو هزار سال از زمان رم باستان دست‌ نخورده باقی‌ مانده است؛ این ثبات باعث شده که گونه شناسی ویلا در مقابل دیگر گونه‌ های معماری منحصر به‌ فرد باشد؛ گونه هایی که فرم و برنامه‌شان متغیر است؛ دلیل این دست‌ نخوردگی در برنامه ی ویلا این است که نیاز هایی که در شکل‌ گیری آن وجود دارند، مادی نیستند و بر اساس مسائل روان‌ شناختی و ایدئولوژیک شکل‌ گرفته‌ اند و به طورکلی به موضوعات اجتماعی و علمی برنمی‌ گردند.
ویلا کم تر از سایر انواع معماری به فرم وابسته است؛ چرا که الزامات اوقات فراغت دارای اطلاعات واضحی نیستند و برنامه ی ویلا در معماری، شخص محور است؛ اما دو مدلِ متضادِ ثابت در گونه های ویلایی به وجود آمده است: نخست، مکعبی فشرده با حیاط درونی و دوم گسترشی باز در میان محیط طبیعی.
شیوه‌ های زندگی اجتماعی و اقتصادی که در اطراف ویلا رشد می‌ کنند می‌ توانند به‌ عنوان «فرهنگ ویلایی» شناخته شوند. تجربه ی این تلاش‌ ها از زمان پیدایش اولین غارها آغاز و درگذر زمان به باغ‌ های بابل، ویلاهای باستانی، «ویل» های رومی، «ویله» های فرانسوی، ویلاهای انگلیسی، فرهنگ ویلانشینی مدیترانه‌ ای، فرهنگ ویلاهای حومه ی شهری و در نهایت به ویلاهای اجاره‌ ای در مناطق گردشگردی و تفریحی رسیده است، بدون اینکه تغییری در ماهیت «نیاز» به خواستن آن به وجود آمده باشد. «برکارت» مورخ قرن نوزدهم بر این عقیده است که فرهنگ ویلانشینی براساس خویشاوندی معماری با طبیعت اطرافش مطرح می‌ شود؛ این فرهنگ بیش تر به‌ عنوان یک پدیده ی ایدئولوژیکی قابل فهم است تا به‌ عنوان یک ساختار و ادراک شهودی و می‌ تواند به‌ عنوان یک پدیده ی تاریخی و هنری مورد مطالعه قرار بگیرد؛ این مفهوم، نشانه ای است برای ارائه ی این نظر که فرهنگ ویلانشینی موضوعی فراتر از اروپای غربی است که ممکن است از ویلاهای باستانی در ایران، رم و یونان الهام گرفته باشد. باغ های دوره ی باستان در تمدن بابل به‌ طور واضح به‌ عنوان کهن ترین گونه ی ویلاییِ طراحی شده توسط انسان توصیف می‌ شوند؛ با این وصف، ویلا یک پارادوکس فرهنگی است و برخلاف خانه که در ساختاری ساده برای تأمین نیاز های اولیه ی انسان ایجاد می شود، محصول خیالی است هنرمندانه که بر آینده نگری تأکید دارد.
زندگی ویلایی در نگاه نخست، مجموعه‌ ای از برتری های فیزیکی و غیر فیزیکی را وارد ذهن انسان می کند: سلامت، آرامش، تفریح، گفت و گو و حتی گناه!
از این دریچه، مأموریت ویلا به وجود آوردن یک زندگی خیالی، درون زندگی واقع گرایانه ی بشر به شمار می آید. زندگی ویلایی دارای خیالاتی هوس انگیز است که برای ارتقای واقعیت‌ های اطرافشان تلاش می‌ کنند. ما نمی‌ توانیم زندگی ویلایی را در روزگار معاصر از زندگی شهری به صورتی جداگانه در نظر بگیریم؛ ویلاها دیگر به انجام وظایفی مستقل مشغول نیستند، بلکه به‌ عنوان پدیده ای ایدئولوژیکی در تضاد با محتوای شهری ایفای نقش می‌ کنند. بررسی مفهوم «اوتیوم» در مقابل «نگوتیوم» در علم واژه شناسی و فرهنگ معماری معاصر تأییدی بر این ادعا است. ایدئولوژی ویلاها با مردم سالار شدن جوامع، رفته‌ رفته به بدنه ی متوسط جامعه انتقال یافته و یک جهش رادیکالی در تاریخ زندگی ویلایی را به وجود آورده است.
در طول تاریخ، ویلا افکار، ایده‌ ها، و آرزو های انسان را برای خلق بهشت زمینی به نمایش گذاشته است، از لحظه ی هبوط انسان به روی زمین و از دوران غارنشینی تاکنون و آینده‌ های دور، همواره در انسان، بی قراری، فراق و دوری از اصل خویش تقویت کننده ی نیاز وی برای ترسیم و نمونه سازی پیام‌ هایش بوده است؛ درحقیقت، ویلا یک هنر پیام‌ رسان اولیه برای ابراز آرمان‌ های خیالی انسان گمشده روی زمین به حساب می‌ آید. معماری ویلا در گذر تاریخ، در جست وجوی حیاط خلوتی در زندگی روزمره ی انسان بوده است تا فارغ از محدودیت زمان و مکان، او را به درون خویش باز گرداند و در طبیعت رها سازد.
تعامل و گفت و گوی آزادانه ی ویلا با عناصر طبیعی آن را به یکی از بستر های آرمانی مکالمه برای اکتشافات معماری تبدیل کرده است، اگرچه ویلا در فرم و کالبدش به‌ عنوان رسانه‌ ای از تفکر و ایده‌ های معمارانه و ساختمانی مطرح است، اما تجربه‌ های زندگی ویلایی در قالب شعر، موسیقی، ادبیات، عارفانه‌ ها، عاشقانه‌ ها و انواع هنرها آن را بیش از هر اندازه‌ ای به‌ عنوان رسانه‌ ای از امیال، خواسته‌ ها، نیاز ها و وسوسه‌ های انسان، در طول تاریخ برجسته می‌ نماید. در میان نوشته‌ های باستانی آمده است که پدیده ی ویلا همواره به عنوان فرار انسان از واقعیت ها و در مقابله با مسائل شهری و مذهبی استفاده می شده است.
دومین کتاب از چهار کتاب معماری نوشته شده توسط «آندره پالادیو» در سال ۱۵۷۰ میلادی به معماری خانه‌ های ویلایی اختصاص داده شده است؛ در این کتاب به ترتیب زیر به اهمیت سه گانه ی تولید و امکانات ویلا پرداخته شده است:
اول: تمرینات پیاده‌ روی، سوارکاری و بهبود کشاورزی.
دوم: حفظ حریم خصوصی برای حفظ سلامت مالک.
در جای دیگر این کتاب آمده است: «یک ویلا، محلی است برای بازنشستگی، لذت بردن و خوابیدن، ایجاد باغی بدون تجمع و آزارهای همگانی».
یک ویلا در عصر حاضر به دنبال همان باغ است و دیگر هیچ! سپس ویلا به یک فضای خانوادگی بدل گردید؛ یک فضای اجتماعی و یک محل تفریحی، اما هم چنان یک فضای اختصاصی است. انسان در ویلا ذهن خسته ی خویش را تا حد زیادی از آشفتگی‌ های زندگی شهری رها می کند و بازمی سازد تا بی سر و صدا به مطالعه و تفکر بپردازد و برخلاف «خانه‌ های شهری» به سادگی خوشبختی را به دست آورد.
زندگی ویلایی و ایجاد کیفیت فضایی از طریق ارتباط با عناصر طبیعت از دوران ایران باستان در معماری ایرانی و گونه شناسی باغ ایرانی وجود داشته است و حتی گفته می شود که منبعی الهام بخش برای پیدایش ویلاهای رمی بوده است؛ به عنوان نمونه، می توان از باغ های معلق بابل و کاخ آپادانا یاد نمود. در معماری دوران اسلامی نیز این ایدئولوژی در نقاط مختلف ایران مورد استفاده قرار گرفته است؛ در این راستا، می توان به باغ ارم شیراز، باغ فین کاشان و باغ شازده ی ماهان کرمان اشاره نمود. گونه شناسی ویلا از دوره ی قاجار جهت به رخ کشیدن موقعیت اجتماعی و اقتصادی اشخاص و خانواده های سرشناس در ایران رواج پیدا کرد.
در روزگار معاصر، صاحب ویلا بودن امری مختص زندگی مدرن شهری در ایران است و درنهایت به مرور زمان وارد سبد نیاز های مردم طبقه ی متوسط شده است و می توان گفت درحال حاضر به نوعی بخشی از سبک زندگی این طبقه محسوب می شود.

درباره ی کرسی نقد و نظریه پردازی باعنوان «ویلا- مزرعه» در ایران
همان طور که پیش تر بیان شد، داشتن یک عمارت ویلایی امری ویژه ی زندگی مدرن شهری در ایران است که شروع آن با اشراف و طبقه ی متمول قاجار و پهلوی بوده است، ولی باگذر زمان و به مرور وارد سبد نیاز های مردم طبقه ی متوسط شده است و می توان گفت درحال حاضر به نحوی بخشی از سبک زندگی این طبقه محسوب می شود. بیش ترین میزان تقاضای ساخت ویلا در محیط هایی است که دارای آب و هوای نسبی خوشایندی هستند و مکان هایی که زیرساخت های مطلوب کالبدی و ذهنی طبیعی دارند؛ این یعنی بیرون یا نزدیک شهرها و روستاها. در گذشته ای نه چندان دور تقاضای شدید شهرنشینان و هجوم آن ها به نزدیکی های شهرها و روستاها و ساخت ویلا سبب شد تا دولت به سرعت و باشتاب فراوان نسبت به تهیه ی طرح های هادی روستاها و بازبینی طرح های جامع شهرها اقدام نماید تا جلوی توسعه ی غیرمنطقی بافت سکونتگاه ها را بگیرد.
نکته ی مهم در این میان، توسعه ی تدریجی بافت شهرها و روستاها در برنامه ای ده ساله و بر مبنای جمعیت خود آن شهر و روستا یا مهاجرت های احتمالی است و زمین هایی که در جوار آن ها به این ساکنان اختصاص دارد. (به جز در موارد محدود، طرح های گردشگری که آن هم به طور معمول قابل انتقال مالکیت نیستند). آن چیزی که ویلا یا همان مسکن دوم تفریحی تلقی می شود در طرح های توسعه ای در نظر گرفته نمی شود؛ بنابراین، این گونه از گونه شناسی مسکونی به طورجدی داخل بافت ها قرار نمی گیرد؛ ازاین رو، سختگیری های زیادی نسبت به ساخت و ساز های مجاور بافت ها اعمال می شود که در بیش تر موارد تخلف و در پاره ای موارد جرم به شمار می آید.
با این مقدمه، چهار مسئله ی اصلی پیرامون ویلا، تخریب سرزمین، نیاز یا سبک زندگی شکل می یابد که پس از برگزاری کرسی نقد و نظریه پردازی در این رابطه و دریافت نظرات منتقدان جلسه، پنج اصل به عنوان بیانیه ی طراحی و راهکار جلوگیری از هدررفت منابع به عنوان جمع بندی ارائه گردید.

مسئله ی اول: نیاز ویلا و تخریب سرزمین
ویلا یا همان مسکن دومِ تفریحی در طرح های توسعه ای در نظر گرفته نمی شود و طبق قوانین هیچ گونه اجازه ای جهت تصرف و دست درازی برای ایجاد آن در محدوده/حریم شهرها و روستاها وجود ندارد. دلایل بسیاری از سوی کارشناسان و مسئولان مطرح می شود که بر جنبه ها ی سختگیرانه و جلوگیری از ساخت و ساز ها تأکید دارند؛ مانند به خطر افتادن امنیت غذایی کشور با تغییر کاربری زمین های کشاورزی، تخریب منظر طبیعی، آثار منفی بر فرهنگ محلی، زمین خواری و جلوگیری از مهاجرت های ناشی از تغییرات اقلیمی؛ به تعبیری دیگر، از نظر آن ها حتی کاربری یک متر از زمین های کشاورزی و باغات نباید تغییر کند. این دغدغه ها شامل اراضی منابع طبیعی و جنگل ها هم هست که متولی متفاوتی دارند، اما کماکان ساخت و ساز ها با شدت فراوان در حریم و حاشیه ی شهرها و روستاها و مناطق درجه ی ۱ و ۲ از لحاظ آب و هوا درحال رخ دادن است. این تخریب ها دقیقاً جاهایی اتفاق می افتد که مستعد کشاورزی و باغداری هستند. تخریب محیط زیست، مسئله ی آب، برهم خوردن نظام اکولوژی روستایی، اتلاف منابع طبیعی و انسانی، ترافیک های جاده ای، سوانح رانندگی و کالایی شدن این فرایند از جمله مسائل و پیامد های خواست عمومی شهرنشینان تهران است.

مسئله ی دوم: نیاز و سلامت روانی و فیزیکی انسان مدرن شهرنشین
به رسمیت نشناختن نیاز های روانی مردم آسیب دیده از معضلات زندگی شهری است!
شهرها و فضاهای شهری، محدودیت‌ های فراوان و گوناگونی را برای ساکنانشان ایجاد کرده‌ اند؛ از جمله در بحث سلامت، امنیت و آزادی این محدودیت‌ ها به‌چشم می‌ خورد؛ از مهم‌ ترین این محدودیت‌ ها در شهر می‌ توان به آلودگی‌ های تنفسی، صوتی و بصری، افسردگی های شایع، استرس، ناامنی و فضاهای نیمه‌ جان و فرسود ه‌ی شهری اشاره کرد.
شاید به‌ همین‌ دلیل است که مردم بیش تر از هر زمان در گذشته‌ ی این سرزمین به طبیعت دست‌ نخورده و چهاردیواری ای در میانه ی آن پناه آورده‌ اند تا اندکی به آرامش برسند و بتوانند به آداب اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و سنتی خودشان از قبیل آیین دید و بازدید، جشن های کهن و ملی، دورهمی آزاد جوانان، آرامش سالمندان و بازی های کودکانه در طبیعت بپردازند؛ گفتنی است که پاسخ به این نیاز ها و پرداختن به سلامت جسم و جان از طریق انجام فعالیت های نشاط آور جسمانی هم چون شنا، اسب سواری و تیراندازی در اسلام سفارش شده است.

مسئله ی سوم: توزیع ناعادلانه ی ثروت، نیاز های اقتصادی و معیشتی مردم و تفکیک زمین های زراعی
ساختار اقتصادی نادرست بر مبنای مدیریت مصرفِ غالب بر مدیریت تولید، مشکلات اقتصادی و تورم، نیاز روستایی را به وجود می آورد؛ ازسوی دیگر، شدت نیاز های ناشی از زندگی شهرنشینی و تکرار نیاز ها تقاضای جدیدی در این ارتباط است.
این نیاز و تقاضا سبب ساز کالایی شدن زمین های زراعی در این محدوده ها می شود و کشاورزی و باغداری از صرفه ی اقتصادی می افتد. تمایل و نیاز از طرف روستا و شبکه های غیر رسمی با ترفند های مختلف و با کمک افراد محلی جهت پاسخ به آن ایجاد می گردد؛ این تقاضا از سوی قشر متوسط جامعه شکل می گیرد و مالکان زمین های زراعی جهت عرضه ی محصولات زمین های زراعی به خرد کردن پلاک ها و تفکیک اراضی روی می آورند.کشاورز به لحاظ ذهنی، دست از کار می کشد و زمین ها آماده ی خارج شدن از چرخه ی کشاورزی و باغداری می شوند و به عمد رها می شوند تا بایر شده و جهت ساخت و ساز عرضه گردند.

مسئله ی چهارم: همکاری فروشنده ی روستایی و خریدار شهری در مواجهه با قانون گذار
مردم، قوانین بازدارنده را خلاف عدالت اجتماعی می دانند و این در حالی است که همین مردم در مورد قوانین رانندگی آن را موافق سلامت خود می دانند و مشارکت می کنند؛ دلیل این تناقض چیست؟ چون به این باور رسیده اند که مشارکت در رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی در جهت امنیت و نظم جامعه ی خودشان است و برای همه ی قشر های بالا و پایین جامعه به طور یکسان اعمال می شود، اما در مورد پیروی از قوانین استفاده از زمین های زراعی این مسئله به چشم نمی خورد. شریف ترین مردم به سمت قانون گریزی و عبور از آن سوق داده می شوند، درحالی که این قانون گریزی در مورد طبقه ی مرفه جامعه دیده نمی شود. طبقه ی مرفه و بدون دغدغه های اقتصادی از زمین های دارای مجوز با موقعیت آبادانی و زیرساخت های کامل رفاهی بهره مند هستند؛ زمین هایی که می توان کیفیت آن ها را درجه ی یک قلمداد کرد. طبقه ی متوسط با مقایسه کردن شرایط ویلادار شدن خودشان با قشر مرفه به سرعت به این تبعیض پی می برند. محدودیت های اقتصادی، قشر متوسط را محدود به استفاده از زمین های زراعی ارزان¬تر می کند تا بتوانند به نیاز ویلایی خویش پاسخ دهند و در قانون و در عمل، هیچ کجا این نیاز برای آن ها به رسمیت شناخته نشده است و راهکار اجرایی برای رفع نیاز قشر متوسط و پایین جامعه وجود ندارد. آن ها فکر می کنند که نیازشان از طرف دولتی که قرار بود برایشان رفاه، آزادی و امنیت به ارمغان آورد به رسمیت شناخته نمی شود؛ این قوانین به مردم قشر متوسط و پایین فشار می آورد؛ آن ها شهروند خلافکار می شوند و طبقه ی بالا شهروند نمونه!

قوانین، بازدارنده نیستند!
قوانین در این موردِ به خصوص بازدارنده نیستند و مانع از ساخت و ساز ها در خارج از محدوده ی شهرها و روستاها نمی شوند. در این کارزار، علاوه بر قانون گریزی قشر متوسط، با سوء استفاده ی برخی مدیران از این نیاز همگانی، فساد مالی در بدنه ی متولی اجرای قانون نیز اتفاق می افتد که مهم ترین نمونه ی آن اختلاس ۷۴۰ میلیارد دلاری امسال در زیر مجموعه ی وزارت کشاورزی است. هرچند تناقصات قانونی و مشکلات حل نشدنی وجود دارد و برخی از دستگاه ها به موانع توسعه بدل شده اند، اما با به رسمیت شناختن نیاز های سلامتی و روانی مردم و اصلاح قوانین می توان به التیام و پرستاری سرزمین پرداخت؛ به عنوان نمونه، حمایت از پروژه های پایلوت با پشتوانه ی علمی و تحقیقاتی، مشارکت مردمی و سپردن بخشی از مسئولیت به خود مردم، اصلاح قوانین و ایجاد مشوق ها برای ایده های پایدار می تواند گام هایی آهسته، پیوسته و اثر گذار در این مسیر باشد.
فرایند سیاستگذاری برای این موضوع بسیار پیچیده است؛ اما به نظر ما ایده های معمارانه و خلاقانه می توانند در مسیر زنده کردن دو مقوله ی فرهنگی و معیشتی مؤثر باشند و الگو های بهتری را در حوزه ی شیوه های آمیزش گردشگری و کشاورزی ارائه کنند؛ الگو هایی که بتوانند به جذب سرمایه و حفظ محیط زیست توجه داشته باشند.
پنح اصل پیشنهادی در قالب بیانیه ی طراحی باعنوان «ویلا- مزرعه» ارائه می شود:
الف- مداخله ی حداقلی در زمین (۱۰ الی ۲۰ درصد) و درگیری حداکثری با طبیعت پیرامون؛ جانمایی بر اساس مطالعات بستر طراحی و واکاوی سایت، جهت تأمین نور و تهویه ی طبیعی دلپذیر بارعایت حریم ارتفاعی بستر طراحی؛
ب- استفاده از انرژی های طبیعی (بدون اتصال به آب، گاز و برق شهری)؛
ج- مهندسی آب و استفاده از چرخه ی آب خاکستری؛
د- استفاده از منابع انسانی، شیوه های اجرایی بومی و مصالح بوم آورد یعنی مصالحی سازگار با محیط؛
و- برنامه ریزی یک طراحی مرتبط با زندگی ویلایی و فعالیت های جسمانی برای جوانان، کودکان و سالمندان.
نکته: استفاده از تکنولوژی پیشرفته، هوشمندسازی، سازه های سبک و پیش ساخته، جهت معاصر سازی با ارج نهادن و پیروی از این اصول توصیه می گردد.

پنل نقد و ارزیابی
دکتر «روح الله رحیمی» عضو پنل نقد و ارزیابی، با اشاره به پیشینه ی زندگی و فرهنگ ویلایی ایرانی در کوشک ها، باغ های ایرانی و میراث تاریخی ایران، این گونه شناسی معماری را الهام بخش و آموزنده خواند و آن را تابع شرایط اقلیمی هر منطقه و بر اساس پاسخ به نیاز های روحی و روانی بهره وران از فضا دانست. او در ادامه به نقش ویلا و کاخ در دوران پهلوی اول و دوم پرداخت؛ اینکه چگونه این نیاز مدرن بین کار، صنعت و تفریح در طبقه ی حاکمیت در کلانشهر ها اتفاق می افتد و در دوران معاصر به عموم مردم شهرنشین سرایت کرده است.
وی پس از ذکر نمونه هایی از زندگی ویلایی در شهر شیراز به لزوم تفریح قشر متوسط جامعه در طبیعت خوش آب و هوای ایران و به ویژه طبیعت شمال کشور اشاره نمود و این پدیده را حق اجتماعی همه ی مردم شهرنشین دانست. او ضمن تأیید دوباره ی معضلات و مشکلات ارائه شده در کرسی «ویلا – مزرعه» به بیان نمونه هایی از این مشکلات در ویلاسازی های اخیر در شهر بابلسر در استان مازندران پرداخت و از پر و خالی شدن این شهر در فصل های مختلف و روز های تعطیل به عنوان یک آسیب و فرصت جدی یاد کرد. وی افزود: «این یک پدیده ی چند فرهنگی است که شهر را تهدید می کند و اگر بتوانیم توجه هم زمانی به مباحث مالکیت، اقتصاد، گردشگری و فرهنگ داشته باشیم فرصت های ایده آلی درون آن خواهیم یافت».
روح الله رحیمی ضمن سپاسگزاری از ارائه دهنده برای بیان این دغدغه در استان های شمالی به ویژه استان مازندران، آن را باعث ایجاد محافل انتقادی در فضای علمی کشور دانست. وی ضمن تأیید مسائل ذکر شده در این نشست، پیگیری راهکارهای پیشنهاد شده را به عنوان لبه ی دوم این نقد ضروری دانست و آمادگی خویش را برای همکاری های لازم اعلام نمود.
دکتر «نصرت الله گودرزی» عضو دیگر پنل نقد و ارزیابی، موضوع کرسی را ازیک سو علمی، هنری و اجتماعی و ازسوی دیگر کاملاً اقتصادی خواند. وی با بیان این مقدمه که جامعه ی ایران بر پایه ی سه نوع زندگی عشایری، روستایی و شهری بنا نهاده شده است، زندگی ویلایی به شکل تفکیک شده ی امروزی را مختص صنعتی شدن شهرها دانست و باغ های شهری، زندگی ییلاقی و قشلاقی و حرکت عشایری را به نوعی پاسخ به نیازهای ویلایی در فرهنگ ایرانی برشمرد؛ مفهوم چهارباغ هم در عمل نوعی ویلاسازی است؛ محله هایی در دوران صفویه ایجاد شدند که کارکرد تفرجگاهی و تفریحی داشتند؛ مانند محله ی فرح آباد و عباس آباد در اصفهان و محله ی فرح آباد در ساری؛ طراحی این فضاها مبتنی بر مسائل حیاتی و آب محوری بوده است. قنات باغ شازده در ماهان کرمان و مهندسی آب در باغ فین در کاشان از نمونه های برجسته ی این ادعا هستند.
دکتر گودرزی در تأیید مطالب ارائه داده شده خاطرنشان کرد که نه تنها شهرها دیگر پاسخگوی نیاز های اولیه ی شهرنشینان نیستند و کودکان فضایی برای بازی کردن در آن ندارند، بلکه شهرک های ویلایی که به تازگی ساخته می شوند نیز پاسخگوی این نیازها نیستند و نهاد های ذیربط از این نیاز و بازار آن به عنوان منبع درآمد خویش استفاده می کنند. او از شهرک های ویلایی «خزرشهر» و «دریاکنار» که در دوران پهلوی دوم طراحی و اجرا شده اند به عنوان نمونه های موفق در این زمینه یاد کرد و ضوابط و قوانین موجود برای ویلاسازی را ناقص خواند.
وی افزود: «برخی از قوانین در تناقض و تعارض با مجموعه قرار می گیرند. تبصره هایی که به قوانین الحاق می شوند، راه را برای گریز از نگرانی ها برای حفظ محیط زیست و کشاورزی به سمت کاسبی و تولید زد و بند و منفعت های کوتاه مدت برای نهاد های متولی باز می کنند». او در ادامه به کالایی شدن این پدیده در ایران اشاره کرد و تقاضا برای ویلادار شدن را میان طبقه ی متوسط جامعه، نتیجه ی مستقیم معضلات شهری دانست که در کرسی ارائه شد.
«ویلا هیچ وقت به عنوان مسکن دوم تلقی نمی شد و هنوز هم مسکن دوم تلقی نمی شود؛ ویلا یک تقاضا برای فرار از محیط شهری است و این امر در محدوده ی دماوند، گیلاوند و آبسرد و … به بدترین شکل ممکن رخ داده است. اگر شما مفاهیم ویلا و ویلاسازی در غرب را هم دنبال کنید، به فرار از صنعت و شهر به سوی تجربه ی زندگی غیرماشینی خواهید رسید».
وی در انتها با اظهار نگرانی شدید از خشکسالی و معضلات آب در کشور، پیشنهادات ارائه شده در این کرسی را در زمینه ی استفاده از چرخه های آب خاکستری و مدیریت منابع آبی بسیار حیاتی و ضروری دانست.
دکتر «علی قربانی» ضمن استقبال از ایده های مطرح شده در این کرسی، پدیده ی ویلاسازی، ویلانشینی و استفاده از ویلا در ایران را مبتنی بر سه اصل سوداگری، قانون فروشی و قانون گریزی برشمرد و از ساز و کار های ناشی از زمین خواری و پول خواری به عنوان مهم ترین موانع برای پیشبرد ایده های خلاقانه و پایدار نام برد. وی ضمن اشاره به ویلاسازی های اخیر در شهرک های «فریدون کنار» و «دریاکنار» آن را امری جهت فخر فروشی پنداشت، غیر ضروری خواند و آن را نتیجه ی اقتصاد بیمار جامعه در سطح کلان دانست، هم چنین در قسمتی از سخنان خویش عنوان کرد که تعداد بسیاری از مدیران و مسئولان که متصدی حفظ منابع طبیعی، معماری و میراث فرهنگی کشور هستند، خودشان نسبت به ساخت این ویلاهای مجلل اقدام کرده اند.
او تقاضای قشر متوسط جامعه برای زندگی ویلایی به دلیل معضلات شهری را اجتناب ناپذیر دانست و به آفت هایی هم چون تقاضاهای ویلایی غلط در واحد های مسکن مهر شهرهای ساحلی از جمله بابلسر اشاره کرد و عملکرد سازمان نظام مهندسی در این خصوص را خجالت آور دانست. ایشان در انتها ضمن تأسف از تخریب سرزمین و مسائل محیط زیستی و فرهنگی پیش بینی کرد که طبیعت و محیط زیست استان مازندران همانند دریاچه ی ارومیه روزی به تاریخ خواهد پیوست!

تصویر پوستر
منبع خبر: www.MemarNews.com
مطالب معمارنیوز را در کانال تلگرام معمارنیوز دنبال نمایید.

Follow Memarnews
FacebooktwitterlinkedinyoutubevimeoinstagramflickrfoursquareFacebooktwitterlinkedinyoutubevimeoinstagramflickrfoursquare

share Memarnews content
FacebooktwitterlinkedinmailFacebooktwitterlinkedinmail


برچسب :

مطالب پیشنهادی :



نظر دهید

لطفا پاسخ صحیح را در کادر وارد نمایید. *

تمام حقوق این سایت برای © 2024 معمار نیوز محفوظ است.هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون کسب اجازه کتبی پیگرد قانونی دارد.
flickrtumblrtwittergoogle_pluslinkedininstagramfacebook