فضای گفتوگو و نقد معماری معاصر؛ گفت درختی به باد، چند وَزی؟
- یکشنبه, مهر 19, 1394, 7:18
- اخبار معماری, یاداشت
- ثبت نظر

سهیل آصفی – کارشناس ارشد معماری – اختصاصی، معمارنیوز – ورای مفهومِ خاصِ «نقدِ مدرن» و پیدایش مفاهیم مربوط به آن از نیمه دوم قرن هجدهم، در مفهوم عام گویی از آن زمان که آدمی، کاری انجام داد و سپس در گوشهای فعل خود را وارسی کرد و معایب و محاسن رفتار خود را سنجید، نقد آغاز شد. در گفتوگویی که میان دو تن از معماران صاحب نام، «Steven Holl» و «Elia Zenghelis» شکل میگیرد و اخیرا در فضای مجازی منتشر شدهاست، از نکتهای در مورد جامعه معماری صحبت میشود که «علیرغم وجود مسائل مختلفی برای بحث و مبارزات کلامی، کسی به دنبال آن نیست، در حالیکه بیش از پیش به آن نیاز داریم». نقد شباهت بسیاری به باد دارد و باد دو خاصیت مهم برایِ درخت؛ یکی برگهای کهنه را میریزاند و دیگری درخت را از خواب زمستانی بیدار میکند و جنبشی در رگهای او ایجاد میکند. انگار ما تنها نیستیم و «آسمان هرجا همین رنگ است».
بپردازیم به وضعیت فضای گفتوگو و نقد معماری معاصر خود. در این فضای مه گرفتهی معماری که افقها هنوز ناپیداست، چنان در باد معماری گذشتهی خود به خوابی عمیق فرو رفتهایم که خوابِ «هفت بنا» را میبینیم. دانشگاهها بر سیستم غلط گزینش و آموزش معماری خود اصرار دارند و رفتهرفته بهجای معماران خوب، «پرزانتهکاران» خوب تربیت میشوند. اگرچه از گفتهها، بوی خلق فضا برمیخیزد اما در عمل، باب «معماریِ ریایی» را گشودهایم که شاهدان ادعا همان ساختمانهایِ هرزه و هرجاییای هستند که چون غدههای سرطانی چهرهی شهرهای ما را زشت کردهاند.
به قول داریوش شایگان: «با گذار از بنارس به اصفهان و از آنجا به پاریس و سپس به لسآنجلس، صرفاَ از فضاهای گوناگون عبور نمیکنیم، بلکه با شیوههای زندگی و بینش های غالباَ ناهمسان درمیآمیزیم». ما آنگونه میسازیم که آنگونه زندگی میکنیم. آیا زیست امروزیِ ما زیستی مهربانانه است که معماریِ ما هم معماریِ مهربانانه باشد؟ نمی توان بدون محبت زیست و بنای بیخللِ محبت را بنیان نهاد. اگر معماری ما کاملا بیتوجه و دیکتاتور نسبت به جامعه و شهرهای ماست، بی شک بازتاب معمارانی دیکتاتور است که گفتوشنودی میانشان درنمیگیرد. دریا شدنِ یک رود، منوط به پیوسته روان بودن آن است و سکون، حاصلی جز مرداب نخواهد داشت.
جامعه معماری به هوای تازه نیاز دارد. معماری بر خلاف بعضی از هنرها، علاوه بر این که به مهارت هنرمند بستگی دارد، نیازمند پشتوانهی تئوری بسیار قویتر و وسیعتریست. بسان درختی که دائما در حال رشد است و برای میوه دادن نیازمند مواد مختلفیاست. ماحصل فلسفه، جامعهشناسی، انسانشناسی و به طور عام علوم انسانی به شدت بر آن تاثیر میگذارد. اگر معماری کمیتش لنگ شده، سراغ قسمتهایی باید رفت که خوراک نظریِ معماری را تولید می کنند. اندک اندک مسابقات جای خود را در میان جامعه معماری ما باز کردهاند اما هنوز جای مسابقهی نقد خالیاست. یک نقد خوب به اندازهی یک اثر فاخر، ارزشمند است.
مقتضیات معماری معاصر ما چیست؟ «من» به عنوان کاربر یک فضای معماری حق انتخاب دارم؟ خیلی از اساتید معماری بر سر معماری مدرن میزنند و معماری سنتی را از زیر آوار معماری مدرن و پست مدرن بیرون میکشند و بسیاری آب میبندند به معماری سنتی و روی آب، مدرن میسازند. سخت و محکم، چنان محفوظات خود را در دست گرفتهاند که گویی آنچه میگویند مطلق است و متنِ مقدس. درحالیکه معماری، در «جستجوی فضاهای گمشده» بودن است، در جستجوی فضایی برای گاز زدنِ یک سیب. گویی همین جستجوست که مهمترین بخش معماری را شکل میدهد. دیگر هیچ آپادانایی ساخته نخواهد شد، همانطور که هیچ مسجد شیخ لطفالله و حتی هیچ موزهی آبگینهای ساخته نخواهدشد. اگرچه امکان ساخت مجدد آن وجود دارد اما تنها یک کپی از یک امضا خواهد بود. چراکه مردم زمانهای که اثر در آن تولید شدهاست را دیگر نخواهیم یافت.
واضح است که اثر، مرتبط با متن جامعهای است که از دل آن بیرون آمده است. ما در زمانهی سرعت زندگی میکنیم. اتفاقات «یهویی»، در زمانهای که درست یا غلط مردمِ کم حوصلهای شده ایم و پاراگرافهای ما به اندازهی صفحات موبایلهای ما کوچک شدهاند. هرگز این نوشته متنی مناسب برای انتشار در رسانههای تلفن همراه نخواهد بود، چرا که زمان، زمان یادداشتهای تلگرافی است. معماریای که در پی محترم شمردهشدن از سوی مردم است، باید به مردمش احترام بگذارد و آنها را درک کند. عصری تکنولوژیک با ایجاد فضای مجازی، «پرسهزنی» مجازی را شکل داده است. فضایی که همچون «فضای تهی»، میلیونها انسان را به هم، همچون نخ تسبیح متصل کردهاست. معماری نمیتواند نسبت به وضعیت موجود منفعل باشد.
نوبت، نوبتِ نو فروشیست و زمان، زمانِ سخن نو تا قبضِ نامبارکِ معماری ما، جای خود را به بسط بدهد. معماری ما قطعاً «طعم وقت» دارد. ذائقهی مردم را با گشودگی در معماری میتوان تغییر داد. معمارِ ابن الوقت، «فرزند زمانهی خویشتن» است که نسبت به جامعهی خود حساستر از دیگران است. نظارهگری که میبیند، میسازد و نقد میکند و باز میسازد. از آنجا که تنها صورتِ بیشکل، بیاشکال است؛ قطعاً هیچ نوشتهای بیخلل نخواهد بود، اما وجود نقد است که آسیاب معماری را به حرکت درمیآورد تا «درشت بستاند و نرم باز دهد». زنبورِ معماری معاصر ما از شهد گلهای مزرعهی معاصر ما، عسل میسازد. ازین روست که نه بویی، نه طعمی و نه هیچ خاطرهی ازلیای را در ذهن ما زنده نمیکند.
«گفت درختی به باد، چند وَزی؟باد گفت:
باد بهاری کند، گرچه تو پژمردهای»
منبع خبر: www.MemarNews.com
Follow Memarnews
share Memarnews content